مثل لیموشیرینه؟؟؟؟
13 مهر 1393 توسط موسوی2
شخصى سوار بر اسب به نهرى رسید كه آب كمى داشت و اسب
مى توانست به راحتى از آب عبور كند لكن اسب ایستاد.
صاحب اسب هرچه افسار حیوان را كشید، اسب جلو نرفت، به پشت
او كوبید باز هم اسب نرفت. مرد حكیمى كه این صحنه را مشاهده
مى كرد به او گفت: آب را گل آلود كن، اسب از نهر رد مى شود.
او آب را گل كرد، اسب حركت كرد و از نهر گذشت.
صاحب اسب، حكمت این كار را پرسید، مرد حكیم
گفت: آب كه تمیز است، اسب خود را در آب مى بیند و حاضر نمى شود
پا روى خود بگذارد، لذا حركت نمى كند.
انسانهایى هم كه خود را ببینند(مقام خود، منافع خود، قبیله خود،
حزب خود و…) حاضر نمى شوندپا روى آن بگذارند،
لذا حركت و تكاملى ندارند